كتابهای مهم او ) نقد و بررسی شود و احيانا مطالب مشترك آنها و ريشه
افكار او و تناقضهای مطالب آن كتابها [ مشخص گردد ] و اينكه در بعضی
كتابها كه تحت تأثير كتاب يا شخصی است [ در مدار آن كتاب يا آن شخص
قرار گرفته است ] نظير اقبال معمار تجديد بنای اسلام كه تحت تأثير
نيرومند اقبال است و از مدار خودش خارج شده و در مدار اقبال قرار گرفته
و به معنويتها بيشتر بها میدهد ، و يا مقالهای كه تحت تأثير كتاب سير
تحول قرآن است در مسائلی از قبيل اعجاز بيشتر از اسلام شناسی بها میدهد .
در اين نوع بررسی میتوان نقص كتابی را وسيله كتاب ديگر مرتفع ساخت ،
لا اقل يك مطلب نادرست را از صورت قاطعيت انداخت ، مثل نظريه زير
بنا بودن اقتصاد در فلسفه تاريخ .
نوع ديگر ، بررسی موضوعی است . دكتر درباره موضوعات بسيار سخن گفته
است كه برخی مستقيما اسلامی است و برخی ديگر به طور غير مستقيم اسلامی
تلقی میشود ، از قبيل :
الف . عقايد اسلامی : توحيد ، نبوت ، عدل ، امامت ، معاد ، ملائكه ،
كتب ، رسل ، قرآن ، ضروريات اسلامی و بالاخره مسائلی كه يا قرآن ايمان به
آنها را لازم شمرده و يا از آن نظر كه جزء ضروريات اسلام است ، ايمان به
نبوت مستلزم ايمان به آنهاست و يك نفر مسلمان نمیتواند خارج از آنها
بينديشد و به اسلام وفادار بماند .
ب . فرهنگ اسلامی : او از فرهنگ اسلامی چه برداشتی دارد ؟ آيا برای
اين فرهنگ اصالتی قائل است ؟ آيا طرفدار احيای اين فرهنگ است ؟ آيا
ماهيت اين فرهنگ را اسلامی میداند ؟ بالاخره درباره فقه ، حديث ، تفسير
، منطق ، فلسفه ، عرفان ، ادبيات اسلامی
چه نظری دارد ؟
ج . جهانبينی اسلامی از ديد دكتر چگونه جهانبينیای است ؟ آيا او در اين
نوع جهانبينی يعنی در تشخيص خودش در جهانبينی اسلامی اشتباه نكرده است
؟ و بالاخره از چه ديدگاه میبيند ؟
د . ايدئولوژی اسلامی از ديدگاه او از نظر هدف ، وسيله ، تاكتيك ،
چگونه ايدئولوژیای است ؟ چه طرحی در اين زمينه دارد ؟
ه . اخلاق اسلامی چه اخلاقی است و چه ماهيتی دارد ؟
و . تعليم و تربيت اسلامی بر چه مبنا و چه اصولی است ؟
ز . شناختش از اسلام چه نوع شناختی است ؟ در اين شناخت تحت تأثير چه
افراد و افكار و مكتبها و انديشههاست ؟
ح . درباره مسائل حاد امروز كه قهرا با اسلام نيز مربوط میشود چگونه
میانديشد ؟ سرمايه داری ، سوسياليسم ، كمونيسم ، صهيونيسم ، ناسيوناليسم
، انترناسيوناليسم ، حكومتهای امروز اسلامی ، روحانيت ، كه موضعش درباره
برخی عالی بوده و درباره برخی قابل انتقاد است .
. 6 از جمله سخنان اين است كه آيا دكتر از همان جا كه گفته آغاز كنيم
، آغاز كرده است و همانچه گفته بايد كرد ، كرده است ، يا حتی خودش
نتوانسته به آنچه گفته وفادار بماند ؟
. 7 به طور قطع نقد علمی و بی غرضانه از كتابها و انديشههای دكتر فكر
نسل امروز را جلو میبرد و سبب باز شدن انديشهها میگردد . بعضی نوشتهاند
مگر شما اشتباه نمیكنيد ؟ جواب اين است چرا ، اگر نوشتههای ما هم ارزش
انتقاد دارد و افرادی هم هستند كه وقت و صلاحيت انتقاد دارند ، انتقاد
كنند ، نه
تنها نخواهيم رنجيد ، ممنون هم خواهيم شد .
. 8 در صفحات 9 - 11 اينكه كی آغاز كند مطرح است و جوابش اين است :
روشنفكرانه عالم و نه توده سنتی .
در صفحات 12 - 14 اينكه برای چه كاری آغاز كند ؟ جواب اين است :
برای پيامبری كردن در حالی كه پيامبر نيست و انتقال پيام به توده مردم و
. . . و روشنفكر دارای نور و ايجاد كننده هدف و حركت معرفی شده است .
صفحه 15 - 18 : روشنفكر نسبی است ، بر خلاف عالم . آيا اينجا شبه
نسبيت همه پيامبريها در كار نيست ؟
ما در مقاله " رهبری نسل جوان " ( 1 ) گفتهايم رهبر واقعی ( روشنفكر
) كسی است كه در هر جامعهای بداند چگونه رفتار كند ، نه اينكه روشنفكر
در هر جامعهای لزوما در جامعه ديگر روشنفكر نيست . قبلا گفته شد كه سخن
در استراتژی است ، آيا لازمه استراتژيها اين است كه در هر منطقهای گروه
خاص استراتژيست باشند ؟ در حاشيه صفحه 19 گفتهايم چنين فرض شده كه
روشنفكر يك بعدی است و لهذا در يك بعد فقط میتواند عمل كند . تا
صفحات 32 و . . . همه بيان طرح مسائل خاصی است كه درد واقعی جامعه
نيست از قبيل آزادی زن ، خط فارسی ، كتاب سوزی ، البته مطالب از اين
نظر درست است كه دردها درد واقعی جامعه نيست ، ولی از آن جهت كه
روشنفكری يك امر نسبی است صحيح نيست .
. 9 ص 32 ، بحث جغرافيای يك تز ، قابل توجه است ولی به معنیای كه
ما گفتيم نه به معنیای كه خود مؤلف گفت " بحث حقيقت و مصلحت و
داستان خرافه آفريقا در همين صفحه بيان شده
پاورقی :
. 1 [ در كتاب بيست گفتار ] .
است ) .
. 10 ص 34 ، مسأله پيوندهای عوضی و وجوه مشترك عوضی طرح شده ، ولی
طرح غلط مذهب را با عنوان پيوند عوضی ، عوضی گرفته است .
. 11 ص 35 تناقض ميان مطلب ص 33 و ص 35 درباره ناسيوناليسم .
. 12 ص 37 : " مسؤوليت روشنفكر . . " . جالب است .
. 13 ص 40 ، برداشتی غلط و تعبيری غلط از مذهب .
. 14 در صفحه 41 ذيل بحث با آلاحمد : ما در يك دوره تحول از قرون
وسطای فكری و اجتماعی به يك رنسانس شبيه به رنسانس بيكن و امثال اينها
هستيم .
اين روح از كجا آغاز كنيم ؟ است .
در همين صفحه وضع اقتصادی ما شرح داده شده كه اقتصاد بسته بازار -
فلاحت است نه بورژوازی باز شبيه اروپا ، و در ص 42 تيپ فرهنگی ايران
معرفی شده كه مذهبی و اسلامی است و روشنفكر هم بايد در عمق وجدان توده
خودش حضور يابد ، در هر جامعهای فرهنگ آن جامعه ( ايمان واقعی مسألهای
نيست ، روشنفكر بايد نجاتدهنده باشد بر اساس هر فرهنگی كه شد ، خود
فرهنگ و عقيده و ايمان اصالتی ندارد ، استضعاف و استعباد است كه بايد
نفی شود ، و حال آنكه پيام اسلام دوچيز است : « ( ان لا نعبد الا الله و لا
نشرك به شيئا و لا نتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله ) »، برای
روشنفكر همه عقايد ، افكار ، ايمانها ، جهانبينیها ، وسيله است برای
نجات سياسی و اجتماعی و اقتصادی .
. 15 از صفحه 43 تا صفحه 51 كه درباره نيروی محرك در
اسلام و عنصر حركت در اسلام بحث شده ، قطع نظر از اشكالات مبنايی گذشته ،
خوب است غير آنچه در ذيل ص 51 درباره " جوع " گفته است .
. 16 ص 51 ، برداشت غلط از آيه سوره بقره درباره كفر و ايمان .
. 17 ص 54 : بر اساس همه اينها ( كه گفته شد درباره روشنفكر و
وظيفهاش و اينكه كی باشد و چه كاری كند و اينكه ما در چه شرايطی هستيم ،
شرايط قرون وسطی ، اينكه مذهب اسلام غير از مسيحيت است و اين مذهب ،
خصوصا تشيع ، بر رهبری و عدالت و خون و شمشير بنا شده ) روشنفكر در اين
جامعه و در اين لحظه برای آزاد كردن مردم و هدايت آنها و ايجاد يك عشق
و ايمان وجوشش تازه و روشنايی بخشيدن به ذهنها و انديشهها و آگاه نمودن
مردم از عوامل جهل ، خرافه ، ستم ، انحطاط ، در جوامع اسلامی بايد از
مذهب آغاز كند ، مذهب به معنای اين فرهنگ مذهبی خاص و اين برداشت و
تلقی درست و مستقيم نه آنچه كه موجود است . روشنفكر بايد به ايجاد يك
پروتستانتيسم اسلامی ( رك ص 48 ) بپردازد ، با سرمايهای غنی تر از
پروتستانتيسم مسيحی . . .
ص 55 : پس آغاز كار روشنفكر و مسؤوليت او در احيا و نجات و حركت
بخشيدن به جامعهاش پروتستانتيسم اسلامی است تا :
الف . استخراج و تصفيه فرهنگی به عمل آورد .
ب . تضادهای طبقاتی را ( از طريق مذهب و به نام مذهب ) وارد خود
آگاهی جامعه نمايد .
ج . ميان جزيره انتلكتوئل و ساحل جامعه ارتباط برقرار كند
د . سلاح مذهب را از دست عواملی كه به دروغ به اين سلاح مسلح شدهاند
بگيرد .
ه . با يك رنسانس مذهبی ، هم عوامل ارتجاع را فلج كند و هم مردم را
از آنچه موجب تخدير و توقف و انحراف و اغفالشان شده نجات دهد و همان
عنصر را وسيله حركت قرار دهد ، و با تكيه بر فرهنگ اصيل خويش ( كدام
فرهنگ ؟ فرهنگ اسلامی مشترك همه ملتهای اسلامی يا فرهنگ خاص هر ملت ،
مثلا ايرانی ؟ ) به تجديد ولادت و احيای شخصيت فرهنگی خويش بپردازد و
هويت انسانی خود و شناسنامه تاريخی و اجتماعی خود را در برابر هجوم
فرهنگی غرب مشخص سازد .
و . با ايجاد يك نهضت پروتستانتيسم اسلامی ( به ويژه تشيعی . . . )
روح تقليدی و تخديری و تمكينی مذهب فعلی توده را به روح اجتهادی تهاجمی
اعتراضی و انتقادی بدل كند . . .
. . . روشنفكر به ايمان تازه نيازمند است و توده به خودآگاهی . . .
. 18 اكنون يك بررسی كلی درباره مزايا و نواقص :
اما مزايا : الف . . . ( 1 )
پاورقی :
. 1 [ متأسفانه نوشته استاد شهيد در همين جا به پايان میرسد ] .
نظرات شما عزیزان: